شعر سنگ مزار مادر

1

از ملک جهان رفت به جنت مادر ما

برداشته شد سایه ی لطفش ز سر ما

افسرده نمیخواست دل همسر و فرزند

افسوس فلک کرد پر از غم جگر ما

2

ای سفر کرده به معراج به یادت هستیم

مادرم ما همگی چشم به راحت هستیم

تو سفر کردی و آسوده شدی از دوران

همه ماتم زده هر لحظه بیادت هستیم

3

گر چه من دیگر نمیبینم گل روی تو را

خاطراتت را در این غمخوانه مهمان میکنم

گوهر یکدانه ام ای نازنین ای مادرم

تا ابد یاد تو را در سینه پنهان میکنم

4

مادر در سوگ تو دلهای ما پیوسته میگرید

سراپا همچو شمعی بی نفس آهسته میگرید

تویی در خاطر ناشاد ما تا آخرین لحظه

به یادت چشم ما چون ساغر بشکسته میگرید

5

آنکس که مرا روح و روان بود مادر بود

آنکس که مرا مونس جان بود مادر بود

افسوس که رفت از سرم ان سایه ی رحمت

آنکس که برایم نگران بود مادر بود

6

مادرم قامت تو تکیه گهی بود مرا

گفته هایت چو چراغی به رهی بود مرا

خنده هایت همه شادی و همه مهر و صفا

زندگی نامه ی تو چون شبهی بود مرا

7

تا چشم به جهان گشودم روی تو دیدم مادر

بس صوت و غزل از دو لبان تو شنیدم مادر

دل را همه ماءوای تو کردم همه ایام مادر

روزی ز تو بگرفتم و یاد تو امیدم مادر

8

اگر مادر نباشد زندگی نیست

به خورشید و فلک تابندگی نیست

خدا عشق است و مادر مهر مطلق

به آنان بندگی شرمندگی نیست

9

ز داغت دیده ام دریاست مادر

دلم چون لاله ی صحراست مادر

بپا خیز و ببین کاشانه ی ما

ز هجرت ساکت و تنهاست مادر

10

ای مظهر لطف و مهربانی مادر

ای روی تو نور زندگانی مادر

ای نام نکویت شده همپایه ی عشق

جای تو بهشت و جاودانی مادر

11

ای دسته گل لطیف و خوش منظر ما

پرپر شدن تو نیست در باور ما

هرکس که به خانه میرسد میپرسد

ای وای چه شد کجاست پس مادر ما

12

خواهی تو اگر صفا,صفای مادر

خواهی تو اگر وفا,وفای مادر

فردوس برین اگر ز حق میطلبی

فردوس بود به زیر پای مادر

13

مادرم از هر گلی بالاتر است

هر گلی بینم نگویم مادر است

مادرم قلب مرا افسرد و رفت

اشک چشمانم برای مادر است

14

ای فروغ دیدگان مادر سلام

رهنمای جاودان مادر سلام

گریه بر خود میکنم ای مادر فرزانه ام

درجهان هرگز نیابم مثل تو مادر سلام

15

مادرم دلتنگمو دیدار تو درمانم است

بیی رنگ رخت زمانه زندان من است

بر هیچ دلی مباد و بر هیچ تنی

انچه از غم هجران تو بر من آمده است

16

این گوهر گمگشته به دنیا مادرم بود

هم تاج سرم بود و همی بال و پرم بود

با رفتن او کلبه ی قلبم شده خاموش

تنها نه مادر بود,که نور بصرم بود

17

مادرم دیده بسویت نگرانست هنوز

غم نادیدن تو بار گرانست هنوز

آنقدر مهر و وفا بر همگان کردی تو

نام نیکت همه جا ورد زبانست هنوز

18

مادر جان یاد ان شبها که مارا شمع جان بودی

میان ناامیدی ها چراغ جاودان بودی

برایت زندگانی گرچه یکسر رنج و سختی بود

بنازم همتت مادر که تا بودی صبور و مهربان بودی

19

ای رهگذران گنج وفا خفته در اینجا

آتشکده ی مهر و صفا خفته در اینجا

دریای خروشان محبت گل ایثار

ای رهگذران مادر ما خفته در اینجا

20

قلبم شده رنجور ز هجران تو مادر

فکرم شده اینگونه پریشان تو مادر

هر روز کنم ارزوی روی تو افسوس

دستم شده کوتاه ز دامان تو مادر

21

آبروی اهل دل از خاک پای مادر است

هرچه دارند این جماعت از دعای مادر است

آن بهشتی را که قرآن میکند توصیف ان

صاحب قرآن بگفتا زیر پای مادر است